030

ساخت وبلاگ

بالاخره بعد از حدود یک ماه کامل از شر آنفولاانزا راحت شدم و جای کبودیای روی

دستم رفت... اخرین سرمی که رفتم و یه دختر خانوم برام زد و یه یادگاری

از خودش توی دستم جا گذاشت یک ماه پیش بود :| دختره رو هم همون یک بار

دیدم و دیگه ندیدم :| نمیدونم چرا انقد ناشی بود :| ارنج دستم رو که قشنگ

سوراخ کرد و نتونست رگ پیدا کنه اومد روی دستم ...بعد پاره کردن رگ دستم

بالاخره سرم رو وصل کرد و رفت که رفت :D منم اون موقع انقد درد داشتم درد دستم

و ارنجم توش گم بود ...ولی دمش گرم قبل رفتن معذرت خاهی کرد و گفت ببخشید

همه جاتون رو سوراخ سوراخ کردم ...فکر میکردم فقط مشکل سوراخاست

نگو رگم هم پاره شده :D بعد که اومدم خونه و دوش گرفتم و تازه دیدم دستم

و ارنجم باد کردن تازه متوجه شدم اون غم توی چشماش دلیلش این بوده :D

حالا بادش یکی دور روز بعد خوب شد ...کبودیاش ولی تا یه ماه موند ...

رو دستم انقد ضایع بود مثل این تزریقی ها شده بودم :| خودمم که کلا دو هفته

هیچی نمیخوردم و لاغر شده بودم بیشتر ضایع کرده بود :| بنده خدا دیده بود

خیلی حساسم و وسواس دارم اومد خیلی با احتیاط و با سلیقه برام سرم بزنه

بدتر شد :| میگن رو یه چیزی خیلی حساس بشی گند میزنی همون شد :D

الکی نیست از امپول و سرم بدم میاد :| امپول فقط خودم به کس دیگه بزنم خوبه :D

ولی ارزوم بود حداقل یبار دیگه ببینمش بگم عزیزم فقط سوراخم نکردی ...

تو رسما چیز کردی ر ...ی :D

چرا میای وبلاگم؟...
ما را در سایت چرا میای وبلاگم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : walevorstboy بازدید : 60 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 1:34