بالاخره بعد از حدود یک ماه کامل از شر آنفولاانزا راحت شدم و جای کبودیای روی
دستم رفت... اخرین سرمی که رفتم و یه دختر خانوم برام زد و یه یادگاری
از خودش توی دستم جا گذاشت یک ماه پیش بود :| دختره رو هم همون یک بار
دیدم و دیگه ندیدم :| نمیدونم چرا انقد ناشی بود :| ارنج دستم رو که قشنگ
سوراخ کرد و نتونست رگ پیدا کنه اومد روی دستم ...بعد پاره کردن رگ دستم
بالاخره سرم رو وصل کرد و رفت که رفت :D منم اون موقع انقد درد داشتم درد دستم
و ارنجم توش گم بود ...ولی دمش گرم قبل رفتن معذرت خاهی کرد و گفت ببخشید
همه جاتون رو سوراخ سوراخ کردم ...فکر میکردم فقط مشکل سوراخاست
نگو رگم هم پاره شده :D بعد که اومدم خونه و دوش گرفتم و تازه دیدم دستم
و ارنجم باد کردن تازه متوجه شدم اون غم توی چشماش دلیلش این بوده :D
حالا بادش یکی دور روز بعد خوب شد ...کبودیاش ولی تا یه ماه موند ...
رو دستم انقد ضایع بود مثل این تزریقی ها شده بودم :| خودمم که کلا دو هفته
هیچی نمیخوردم و لاغر شده بودم بیشتر ضایع کرده بود :| بنده خدا دیده بود
خیلی حساسم و وسواس دارم اومد خیلی با احتیاط و با سلیقه برام سرم بزنه
بدتر شد :| میگن رو یه چیزی خیلی حساس بشی گند میزنی همون شد :D
الکی نیست از امپول و سرم بدم میاد :| امپول فقط خودم به کس دیگه بزنم خوبه :D
ولی ارزوم بود حداقل یبار دیگه ببینمش بگم عزیزم فقط سوراخم نکردی ...
تو رسما چیز کردی ر ...ی :D
چرا میای وبلاگم؟...برچسب : نویسنده : walevorstboy بازدید : 60