404

ساخت وبلاگ

بعضی از آدما میان تو زندگیت که اهلیت کنن ..این جمله رو شاید شنیدین ! همون آدمایی که میان تا بهت

نشون بدن چقدر تورو می فهمن . .نشون بدن مثل نیمه ی گمشده ات هستن ..همونایی که وقتی می رن

دیگه هیچ کس شبیه اونا واست پیدا نمیشه .. نمی گم عشق که مسخره تر از عشق وجود نداره .. چیزی

که فاصله ش با تنفر سر سوزنیه .. اینا یه چیز خیلی بهتر از عشقه .. چیزی شاید مثل فهمیدن .. درک

شدن .. عبارت بهترش می تونه همون همدل و همزبون بودن باشه فکر کنم :| خلاصه تو زندگی هممون

فکر کنم یکی از این ادما اومده و رفته و یا خواهد اومد و خواهد رفت .. اصلا ذات این آدما به رفتنه انگار ..

هر چند الان تعداد این آدما خیلی کم شده ولی مطئنم هنوز هست ..ظهر یکی از دوستام زنگ زد و گفت

میای بریم فلان جا ؟؟ از اونجایی هم که می دونم فلان جارو واسه چی می ره ..دیگه ازش سوال نکردم

و به روشم نیاوردم .. گفتم باش ..ساعتای 3 رفتم و باهم رفتیم محله ی همون دختری که دیگه نیست ..

پاییز اون محل واقعا دیدنیه .. البته واسه رفیقم یه حس دیگه ای داره .. چند ماه یه بار که فرصت می کنه

و فارغ میشه و از اسارت در میاد :| می ره اون محل و یه ساعتی راه می ره و فکر می کنه و حرف

میزنه و برمیگردیم .. بیشتر از این که هنوزم درگیر اون دختر باشه دلم می خواست الان حال و روزش

اونقدر خوب باشه و تو زندگیش دلگرمی داشته باشه که اون دختر بشه یه خاطره خوب از زندگیش یا

حتی کلا فراموشش بشه ولی خب بعضی ادما وقتی می رن بدجور رد پاشون تو زندگی ادما جا میذارن..

البته وقتیم خوبه که به همچین ادمایی وقتی فکر می کنی لبخند رو لبت بیاد .. و از اون دست ادمایی

نباشن که وقتی اسمشون رو میشنوی یا یادشون میفتی حالت تهوع بهت دست بده :|

امروز وقتی تو اون محله قدم میزدیم یهو یاد یه نفری افتادم :| جالبه خیلی وقته هم ازش خبر ندارم ..

نمی دونم اصلا مرده یا زنده ست :D تو اون کوچه موچه ها می رم اصلا فازم عوض میشه :|

نامردتر از همه اونایین که وقتی می رن به جای خاطرات خودشون ..یه بخش از وجود ادم رو با خودشون

می برن :| یه بخشی از وجودت که دیگه هیچ وقت به خودت پس نمی دن ..

از وقتی برگشتم همش جمله های فلسفی یا می بینم یا میشنوم :| مثلا نوشته بود یه روزی میاد که

دیگه هیچ کدوممون هیچ خبری از همدیگه نخواهیم داشت :| همینه می گم پاییز دوست ندارم :D

چرا میای وبلاگم؟...
ما را در سایت چرا میای وبلاگم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : walevorstboy بازدید : 132 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:31