407

تا من تصمیم گرفتم و از هفت خان رستم گذشتم که موتور بخرم.. ایران رفت رو هوا :| و بعد بخاطر یه سری

مسائل و دل نگرانی های جدید مادرم قضیه موتور خریدنم هم تا اطلاع ثانوی رفت رو هوا :| خیلی از مسائل

قاطی پاتی شده خلاصه .. مخصوصا قضیه ی موندنم تو ایران .. اگه تا قبل از این دو هفته تصمیم خودم و

خواست مادرم واسه رفتن 50 / 50 بود الان دیگه 90 درصد شده .. البته هنوزم همه سعیم اینه بمونم اینجا

ولی شرایط اینجوری پیش بره دیگه ارزش موندن نداره .. ارزش زندگی کردن هم نداره .. هر چند آدمی

نیستم زود تحت تاثیر قرار بگیرم ولی این اتفاقات که افتاد خبر از اینده ی خوبی نمی ده .. جایی که نه

جون آدما ارزش داره نه زندگی و حال و آیندشون مهمه .. این چند روز هم که سردردای شدید دارم و گاهی

حالت تهوع .. و متاسفانه دلیلش هوای بشدت آلوده ی تهران که چند روز انگار همه جا رو مه گرفته :|

خلاصه همیشه از پاییز بدم میومد .. از پاییز فقط آبان ماهش خوبه که اونم بخاطر تولد خودمه :D

سمت شماها چه خبر؟؟ به زور آرامش برقرار شده یا نه ؟؟ مواظب این آنفولانزا هم باشین ..

این پست یه کم موج منفی داشت ..پستای بعد موج مثبت بهتون تزریق می کنم :D