516

ساخت وبلاگ

انقدر گفتم مرد باید دستاش فلان باشه بهمان باشه که الان جدی جدی دستام پر زخم شده :| چقدر گرم

بودم و اون موقع متوجه نشدم :| الان که انگشتام میسوزن می بینم پر زخمن...انگار با تیغ خط خطی کردی

حالا خوبه انگشتامه و الا اگه جای دیگه بود فکر می کردن دست به خودکشی زدم اونم با اهنگای نو لاو :D

بعد کار رفتم فروشگاه ...تو خونه هیچی نداشتم ...یعنی یادم نمیاد اخرین بار کی رفته بودم خرید ...

کسیم نیس بگه فلان چیز تموم شده بخر بیار ....اصلا حال می کنم راحت :D

بعد هم که اومدم خونه و یه سر رفتم پیش جیگر خانوم :D هر وقت بهش می گم جیگر خانوم غش غش

می خنده :D یه وقتا هم که اذیتش می کنم و می گم جیگرتو مش علی بخوره عین دخترا بچه ها میشه

لپاش قرمز میشه :D یعنی زن 80 سالشم که باشه هنوز می تونه عین دختر بچه ها باشه ...

برعکس مردا که تا 40 رو رد می کنن احساس کدخدایی بهشون دست می ده :D یا ریش سفیدی :|

یعنی ذات خانوما از چی افریده شده باحاله ...قهر اشتی ناز خجالت همه رو تا اخر عمر باهم دارن :D

نانا خانوم :)) رفته حموم سر شامپو از دستش افتاده بود رفته بود تو لوله و اب نمی رفت ...قرار بود لوله باز کن بیاد که

دیگه رفتم و گفت ممد اب حمومم نمی ره :| رفتم دیدم عصاشو کرده تو لوله و اب هم که جمع شده تو حموم ..

میله نبود مجبور شدم یه سیخ کبابی رو سرشو خم کنم و بندازم داخل لوله ... خلاصه که هر چی بود در

اوردم ولی سر همه انگشتام زخم شد ...حموم لازم شده بودم شلوار اینارو تا زانو تا کرده بودم تا بیام

خونه ده نفر دیدنم :| این وسط یه همسایه هم گیر داده که چی شده بود و چه خبرو  اوضاع اقتصادی

چطوره و کی ازدواج می کنی و :| یعنی از هر دری حرف زد و  سوال کرد :| مثلا می خواستم زود بیام

خونه کسی منو نبینه ...کلا هر وقت با همین قصد از تو کوچه رد میشم برعکسش اتفاق میفته ...

یکی از همسایه ها اومد رد بشه باهم سلام علیک که کردن و راجب یه موضوعی ازش سوال کرد که

چی شد و اینا...اینم گفت زنگ زدم حله نگران نباش ...پیرمرده بهش گفت واسه همه زنگ زدنات

مرسی :| اینم برگشت گفت واسه همه تشکرات مرسی :| خوب شد منو دید به من نگفت سکسی :|

واسه شام چی درست کنم ؟؟ زود تند سریع بگین با طرز پخت ...یه کوکویی چیزی که زود آماده شه ...

آها نیاز به رنده کردنم نباشه :| سیب زمینیم رنده کنم انگشتام دیگه میشه آبکش :D

چرا میای وبلاگم؟...
ما را در سایت چرا میای وبلاگم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : walevorstboy بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 15 خرداد 1398 ساعت: 19:44