521

ساخت وبلاگ

با شیده تصویری یه کم حرف زدیم ...حرفمون تازه گل انداخته بود وب کمش افتاد داغون شد ...بهترین جای

ممکن بود که میشد از دستش در برم :| موهاش رنگ کرده بود یه کم اسیب دیده موهاشو کوتاه کرده ...

خیلی عصبی شدم ...دعواش هم کردم :| دست خودم نیس رو مو حساسم ...می گه تا وقتی موهام  بلند

نشن دیگه باهات تصویری حرف نمیزنم ...گفتم هفته دیگه دارم میام  پوستتم می کنم ...گفت نمیای...

مامان گفته اکی نشده :| شانس اورده پیشم نیس ... حالشو میگرفتم ...هی می گم هر چی رو این

موهات نذار گوش نمی ده ... قیافش عین اختاپوس شده هی رنگ عوض می کنه :| تا مجرد بود و پیشم

بود نمیذاشتم هر چی به موهاش بزنه ...حالا بیچاره حرف گوش کن هم بود انصافا :D حرفمو گوش می داد

یه خورده هم ازم حساب می برد :| بقول خودش واسم اهمیت می داد :| چقدر دلم خواست کتکش بزنم :|

این سری که اومده بودن وقتی رفت تا دو روز داشتم دنبال چند تا از پیرهنام میگشتم ... اخرش فهمیدم

برداشته برده :| کلا این اخلاقو ترک نکرده ...پیرهنا منو برمیداشت میپوشید .... وای بحالش بود اگه

می دیدم :D حالا دیگه چیزی بهش نمی تونم بگم ...می گه بردم وقتی دلتنگت شدم بپوشم ...

الانم که دیدمش لباسش واسم اشنا بود :|| زل زدم به لباسش می خنده :| می گه ایندفعه اوردمش :|

هخمش فکر می کردم باد بردتش یا یه جایی انداختم یا بچه ها پوشیدن رفتن :|

تا این ساعت و این لحظه خبری از احسان نشده ...جواب کسیو نمی ده ... فکر کنم زیادی داره بهش

خوش میگذره ...واسه شام یه چیزی درست کردم خودم هم نمی دونم چیه :| با ارد و شیر و این چزاس

اینو یه بار یکی از استانا رفته بودم درست کرده بودن یادم دادن ...شبیه حلواس ولی یه چیزی شده که

خیلی فرقشه با اون چیزی که دیدم  وخوردم :D املت هم خوبه فکر کنم :|

یه چیز دیگه ...تو این پست همه زیر آبیا رو آبیا بیان بالا می خوام سرشماری کنم ببینم چند نفرین ...

چرا میای وبلاگم؟...
ما را در سایت چرا میای وبلاگم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : walevorstboy بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 15 خرداد 1398 ساعت: 19:44