500

ساخت وبلاگ
دیشب یکی از دوستهای متاهلم رو بعد 6 ماه می دیدم ...اونم به مدت دو ساعت :| :D زندونیاش هم

هفته ای یا چند روزی یه بار ملاقاتی دارن :| این بیچاره عین زندونیای سیاسی می مونه که تو قرنطینه

هستن :D بدون ملاقاتی :| ارتباط تلفنیمون هم خیلی کم شده ...هر چند من خودم زیاد اهل تلفنی حرف

زدن نیستم ...بیشتر ارتباطم با دوست و اشنا یا فامیل ملاقاتیه ...ولی همین تلفنی هم دیگه بینمون خیلی

کم شده ...ولی خب رفاقتمون سرجاشه ...بعد یک سال هم که همو ببینیم باهم احساس غریبگی نداریم..

ولی خب جزو اون پسرایی بود که پایه بیرون و بگو بخند و گردش بود ...با دختر عمش که ازدواج کرد کلا

همه چیش زیرو رو شد ...شنیدیم دختر شوهر می کنه محدود میشه ...دوست من محدود شد :D

خانومش از خیلی جاها محدودش کرده ...زیاد رفت امد دوست نداره...دوستم حتی با خواهر خودش هم

زیاد رفت امد ندارن ...گاهی فقط اگه خانومش نباشه یواشکی بره بهشون سر بزنه ...تقریبا هم محل هم

بودیم و بعد عروسیشون رفتن اون سر شهر خونه گرفتن که کلا از هر دو تا خونواده دور باشن ...و فقط

خودشون باشن ...تا یه مدت بعد عروسیش خیلی سعی کرد ارتباطاتشو درست کنه و بره بیاد ولی خب

بخاطر جنگ جهانی هایی که با خانومش پیدا می کرد به مرور دیگه کوتاه اومد و شد زن خانومش :D

خانومش دو روزه رفتن شهرستان عروسی که فرصت کرده بود بیاد اینورا ...عروسی شیده هم دعوتشون

کرده بودیم ولی نیومدن ...دلیلشو دیشب فهمیدم که بخاطر این که خواهرشم با شیده دوست بود و

اونا هم دعوت بودن ...یه دونه پسر و یه دونه داداش 3 تا خواهره ...دیشب داشت می گفت که خواهر

وسطیشو که کرج زندگی می کنه یه ساله ندیده  بودم :| چون تقریبا باهمم هم سنن خیلی بهم وابسته تر

بودن ...قتلش واجب بود ولی گفتم چیه اینو من بزنم :| اینو خدا زده دیگه :D آدم انقدر زن ذلیل :|

می گه چند روز پیش رفتم دیدمش و بهش پول دادم ولی هنوز زنم نمی دونه :| خواهرشم پولو بهش

پس داده و گفته من به پولت نیاز ندارم ...من به خودت نیاز دارم ...به دیدنت به بغل کردنت به بودنت...

گفتم حق داره خب...پول که شوهرشم بش می ده :| خانومش هم با همین خواهر وسطیه کارد و پنیرن :D

حالا خوبه فامیلن :| از ازوداج فامیلی اصلا خوشم نمیاد ...غریبه باز بهتره به نظرم ...دیشب خیلی حرف

زدیم و جالبیش اینه منو تشویق می کرد زن بگیرم :| گفتم تو دیگه خیلی سرخوشی :D

بهش می گم چرا با خواهرات نمیسازن؟؟می گه خودمم هنوز نفهمیدم ...خواهرام کاری بهش ندارن ...

اینم کاری بهشون نداره ولی سایه همم با تیر میزنن :D می گه عادیه دیگه هر مردی تا زن می گیره

پی این چیزا هم به تنش می ماله :| گفتم از طرف همه مایه نذار :| می گه حالا می بینیم :D

یه سوال تو ذهنمه ...چرا خواهر شوهر یا جاری یا مادرشوهر واسه عروس حکم جلادو دارن؟؟ :D :))

چرا میای وبلاگم؟...
ما را در سایت چرا میای وبلاگم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : walevorstboy بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:20